فايزدشتي
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 11 بهمن 1389برچسب:, توسط محمدیوسفی |

 

به گلشن تازگل نام ونشــان است            حديث بلبل وگل در ميـان است

جهان تا هست ذكر شعر فايــــز             ميان دوستان اين داسـتان است

زاير محمد علي دشتي متخلص به فايز فرزند حاج  مظفربن غلامعلي بن حاج درويش بن حاج محمد رضا بن حاج عبدالرضا بن مظفر بن درويش بن مظفر بن شهاب بن كردعلي بن ابراهيم بن سالم بك بن فارس بن شعبان الضياغمي الدشتي نام مادر وي {شازده }دختر رئيس درويش كردواني كه ازروساي سرشناس منطقه دشتي مي باشد  به سال 1250هجري قمري برابر با 1209هجري شمسي درخانواده اي مذهبي در روستاي كردوان ازتوابع شهرستان دشتي ديده به جهان گشود.دوران كودكي ونوجواني رازيرسايه پرمهرومحبت پدرومادر در روستاي كردوان گذراند وپس از رسيدن به سن بلوغ جهت تحصيلات مقدماتي وفراگيري  قرآن مجيد به مكتب خانه هاي محلي واقع در روستاهاي كردوان وبردخون كه در آن زمان حوزه علميه ومركز بحث ودرس در منطقه دشتي بوده اند زير نظر آموزگاران محلي مراجعه وبا تلاش وپشتكاري كه ازخود نشان مي دهد موفق به فراگيري قرآن وختم آن ميشوديكي ازاساتيد فايزشيخ عبدالنبي بحريني بوده است .آقاي زنگويي دركتاب ترانه هاي فايز بنا به قولي شيخ احمد رااستاد فايز مي دانند كه البته صحيح نيست شيخ احمد از نظرسني كوچك ترازفايزبوده است .ايشان به سال 1378ه.ق يعني جهل وهشت سال بعدازمرگ فايز دارفاني راوداع مي گويندكه اين موضوع نشان دهنده سن كمترايشان (شيخ احمد)نسبت به فايز مي باشد .ميرزا حسن فسايي صاحب كتاب فارسنامه ناصري كه جلداول اين كتاب رادرسال 1311ه ق به پايان رسانده اند درمورد شيخ عبدالنبي بحريني چنين مي نويسد. «وي ازعلماي نواحي دشتي است جناب مستطاب علام فهام قدوه اي انام حاج شيخ عبدالنبي اصل آن جناب ازجزيزه ي بحرين است .درقريه ي بردخان (بردخون) دشتي توقف دارد وچندين طلبه علم درآن قريه مجتمع گشته هرروزكسب كمالات علميه رادرخدمت آن جناب مي نمايند »

پس ازپايان يافتن تحصيلات مقدماتي به علت ذوق واستعداد سرشار ي كه دراوبوده وبا كمك ومساعدت رئيس خلف برادر بزرگ خود جهت فراگيري علوم ديني راهي نجف اشرف ميشود ونزديك به چهار سال در نجف اشرف به فراگيري علوم ديني مشغول مي شود ودر همان جا از بي توجهي مردم نسبت به حرم امامان اورا وادار به سرودن اين دوبيتي مي كند :

شما كه ساكنان كوي ياريـــــــد           چرا اين نعمت آسان مي شماريد

دريغا چون شما مي بود فايـــــز            كه سر برآستان يار داريــــــــد

زاير محمد علي فايز پس از مراجعت از نجف با دختر زايرمحمد حاج مظفربردخوني بنام تاج زر ازدواج  مي كند كه ثمره اين ازدواج سه فرزند پسر به نامهاي احمد حيدرومظفر وسه دختر بنامهاي حاج بي بي شازده ودختر بوده است واقدام به راه اندازي مكتب خانه جهت آموزش قرآن به براي جوانان روستا مي كند . بطوريكه از بي توجهي وتنبلي بعضي از دانش آمـــــوزان درفراگيري قرآن ناراحت و آنان را با سرودن اين قطعه شعر مخاطب قرار ميدهد

ايها الطــــــــلاب ناموا في بيوت                        واسكنوا اموالكم كالعنكبـــــوت

واذكرو اشعار باقر دائـــــــــــما                            لا تقلوا كان زيد قائمـــــــــــا

مدرسه بايد كه تن لاغر كنــــد                       جسم را افسرده رخ اصغــر كنـد

مدرسه كي زيبد اين نابخــردان                          جاي اينان است اصطبل خــران

لازم به توضيح است حاج درويش جد بزرگ فايز در«ميدري» يكي از روستاهاي همجواركردوان مسجدي بنا نموده كه هنوز هم آثاري از آن برجاي مانده است .درآن مسجد مكتب خانه اي تشكيل داده كه هرسال تعداد زيادي از بچه هاي آن منطقه به آن مراجعه وقرآن را فرا مي گرفتند وفايز نيز در همين مكتب خانه قرآن را فرا گرفته است .وحاج درويش درآخر عمر وصيت مي كند كه درهمين مسجد جنازه وي را دفن نمايند تا صداي قرآن خواندن بچه ها رابشنود .به اين ترتيب دوران نوجواني وجواني فايز با آموختن قرآن وادعيه وگنجينه ها ومفاخر زبان وادبيات فارسي چون شاهنامه – خمسه نظامي- گلستان –بوستان –مثنوي ومخصوصا ديوان حافظ كه آموزش آن پس از قران كريم مرسوم بوده است سپري شد همچنانكه درخلال دوبيتي هاي وي اين تا ثير پذيريها را مي توانيم ببينيم .وبه ياري همين سواد ودانش بود كه بعدها توانست افكار وانديشه هاي خويش راسامان ودر قالب شعر آن راثبت وضبط نمايد.فايز زندگي خود را از راه كشاورزي مي گذرانده به بيان ديگر نانش را از بذر آب وخاك با دست هاي باغيرت به دست مي آورد .آن هم درزير آفتاب سوزان منطقه وهرگز دست نياز به سوي كسي دراز نكرد ودر برابر خوانين كه حاكمان آن سامان بودند مديحه نگفت وهنرش را نفروخت .زيرا مردي بلند طبع وقانع بود.

فايزدركنار داشتن مكتبخانه به امر كشاورزي وكشت درخت خرما نيز مي پرداخت

از فايز بيش ازهفتصد دوبيتي دردست است كه بي گمان بخش اندكي از سروده هاي فايز است وبقيه اشعار وي متاسفانه در گذر زمان بدست شاعـران محلي به يغما رفته وبه روزگار ما نرسيده است .فايز علاوه بردوبيتي غزلياتي نيز در مدح ائمه معصومين (ع) سروده كه اكثرا از بين رفته است  فايز با شاعران ديگر دشتي چون محمد خان وملا حسن كبگاني معاصر بوده وديدارهاي دوستانه وادبي نيز با هم داشته اند .

فايز اواخر زندگي خودرا درروستاي گزدراز مي گذراند وبعلت ناراحتي كه از اين موضوع داشته آن را به منزله تبعيد گاهي براي خود مي داند .واين بيت شعر را مي سرايد :

در باغ بگم منزل ومــاواي من است       بوذر نيم وربذه چرا جاي من است

فايز داراي سه فرزند پسر به نامهاي رئيس مظفر  زاير احمد وحيدر بوده كه حيدر درجواني وفات مي نمايد .ولي نواده گان رئيس مظفر وزاير احمد اكنون درقيد حيات ودر منطقه دشتي ( خورموج –كاكي وكردوان )زندگي را مي گذرانند .

به هر حال فايز پس از هشتاد سال زندگي پرفراز ونشيب به سال 1330هجري قمري برابر با 1289هجري شمسي در روستاي گزدراز چشم از جهان فرو مي بندد وپيكرش را بنا به وصيت خودش پس از چند ماه امانت نهادن به نجف اشرف منتقل ودرآن جا به خاك سپرده مي شود . روحش شاد بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد
 



نظرات شما عزیزان:

عبداله زارعی
ساعت14:58---21 مرداد 1391
سلام-دست درد نکنه بابت مطالب ارزنده ای که نگاشته اید.با توجه به تحقیقاتی که بنده حقیر انجام داده ام متوجه شدم که چندین شیخ احمد در کردوان میزیسته و کسب علم و بعضا استادی می کرده اند و با توجه به اسناد مکتوبی که باقی مانده یکی از اساتید فایز شیخ احمد بوده اما نه شیخ احمد متوفی 1378ق-ایراد مهمی که بر شما عمو زاده عزیز وارد است این است که مسجد میدری مسجد مرحوم حاج محمد رضا (در اسنادی که موجود می باشد ایشان دارای چندین لقب می باشند که ذکر آنها در اینجا لازم نمیبینم) جد همه ی ما میباشد که تاریخ ساخت آن هم معلوم و در اسناد مکتوب می باشد(این اسناد را ان شاءاله در کتابم ذکر خواهم کرد) و حاج درویش بن حاج محمد رضا(جد فایز) برادر کوچکتر حاج عبدالرضا بن حاج محمد رضا(جد روسای حاکم کردوان) نه تنها مسجد ی نداشته اند بلکه مکتب خانه هم نداشته اند و ایشان در وصیتی که به به بازماندگان خود میکنند پیشنهاد میکند که در کنار خانه نشیمن خود دیواری اضافی متصل به خانه بسازند که اتاق ایجاد شده بدین وسیله را به عنوان مکتب خانه قرار دهند و قبر خویش را هم در سایه آن مشخص میکند و این در سال 1178ق (اگه اشتباه نکنم وصیت میکند)بوده-ساخت این بنا مطمینا چندین سال بعد از این تاریخ بوده چرا که زمان مرگ حاج درویش مشخص نیست حال آنکه با توجه به اسناد موجود چندین دهه قبل از آنّ. مکتب خانه در آن نواحی وجود داشته و در زمان حاج درویش نیز مسجد حاج محمدرضا به عنوان مکتب خانه مورد استفاده قرار می گرفته-

منظورت از این نوشته چه بوده(\"هرگز دست نیاز به کسی دراز نکرد و در برابر خوانین که حاکمان آن سامان بودند مدیحه نگفت و هنرش را نفروخت\") اگه کمی وقت اضافه برای تحقیق درباره فایز بزرگ صرف می کردی متوجه میشدی که مطالب اینچنینی بیهوده گویی است ---1-اگر مادر فایز شازده دختر رییس درویش کردوانی بوده (که نبوده -با توجه به اسناد مکتوب رییس درویش کردوانی دختری بدین نام نداشته -سندی من پیدا نکردم-) پس رییس مظفر بزرگ دایی وی واقع میشده که اگه این طور بوده تمامی خرج و مخارج از زمان کودکی فایز تا زمانی که در کردوان میزیسته بر عهده ی رییس مظفر بزرگ بوده زیرا خورد و خوراک و پوشاک تمامی اقوام و مشایخ و اهالی روستا با رییس مظفر بزرگ بوده است و در نتیجه فایز نیز از روسا و خوانین و منتسبان به خوانین بوده و هم سفره ی شبانه روزی آنها بوده است چرا که با توجه به اسناد در حوالی قلعه زندگی میکرده و از تفنگچیان بنام بوده و در برخی از تهاجماتی که به روستا میشده از تفنگچیان نزدیک رییس مظفر در دفاع از روستا بوده است البته به همراه برادر و عموهایش ..چرا قصد داری فایز را از دیگر روسا جدا فرض کنی و وی را حق و باقی را ناحق بحساب آوری البته در رد این مطالب شما اسناد مکتوب زیادی را من جمع آوری کرده ام -روسای کردوان (اجداد خودمان کمک های زیاد و قابل توجهی به منطقه کرده اند از جمله تاسیس اولین مساجد شیعه و حوزه های درسی شیعه -نخواه که خرابشان کنی که ناموفق خواهی بود....فایز اولین مکتبی که در آن درس خوانده مسجد میدری بوده و بعد از آن در کردوان و نبوده که به مکتب خانه بردخون برود-فقط مدت کمی را در بردخون و آن هم در مجلس درس شیخ عبدالنبی حاضر شده که این هم بعد از مرگ شیخ محمد بن حسین بوده تا قبل از آن در روستا و مدتی اندک در نجف تلمذ کرده است-منطقه مان را بزرگ کن نه اینکه تو سرش می کوبی رییس(دفاعیات اگه هست با مدرک برام بفرست.. سایت و ایمیل گذاشتم برات عامو)--------------عبداله بن غلامحسین بن رییس حیدر خواهر زاده حاج عبدالعلی متشکر سلام برسون


عبداله زارعی
ساعت14:57---21 مرداد 1391
سلام-دست درد نکنه بابت مطالب ارزنده ای که نگاشته اید.با توجه به تحقیقاتی که بنده حقیر انجام داده ام متوجه شدم که چندین شیخ احمد در کردوان میزیسته و کسب علم و بعضا استادی می کرده اند و با توجه به اسناد مکتوبی که باقی مانده یکی از اساتید فایز شیخ احمد بوده اما نه شیخ احمد متوفی 1378ق-ایراد مهمی که بر شما عمو زاده عزیز وارد است این است که مسجد میدری مسجد مرحوم حاج محمد رضا (در اسنادی که موجود می باشد ایشان دارای چندین لقب می باشند که ذکر آنها در اینجا لازم نمیبینم) جد همه ی ما میباشد که تاریخ ساخت آن هم معلوم و در اسناد مکتوب می باشد(این اسناد را ان شاءاله در کتابم ذکر خواهم کرد) و حاج درویش بن حاج محمد رضا(جد فایز) برادر کوچکتر حاج عبدالرضا بن حاج محمد رضا(جد روسای حاکم کردوان) نه تنها مسجد ی نداشته اند بلکه مکتب خانه هم نداشته اند و ایشان در وصیتی که به به بازماندگان خود میکنند پیشنهاد میکند که در کنار خانه نشیمن خود دیواری اضافی متصل به خانه بسازند که اتاق ایجاد شده بدین وسیله را به عنوان مکتب خانه قرار دهند و قبر خویش را هم در سایه آن مشخص میکند و این در سال 1178ق (اگه اشتباه نکنم وصیت میکند)بوده-ساخت این بنا مطمینا چندین سال بعد از این تاریخ بوده چرا که زمان مرگ حاج درویش مشخص نیست حال آنکه با توجه به اسناد موجود چندین دهه قبل از آنّ. مکتب خانه در آن نواحی وجود داشته و در زمان حاج درویش نیز مسجد حاج محمدرضا به عنوان مکتب خانه مورد استفاده قرار می گرفته-
منظورت از این نوشته چه بوده("هرگز دست نیاز به کسی دراز نکرد و در برابر خوانین که حاکمان آن سامان بودند مدیحه نگفت و هنرش را نفروخت") اگه کمی وقت اضافه برای تحقیق درباره فایز بزرگ صرف می کردی متوجه میشدی که مطالب اینچنینی بیهوده گویی است ---1-اگر مادر فایز شازده دختر رییس درویش کردوانی بوده (که نبوده -با توجه به اسناد مکتوب رییس درویش کردوانی دختری بدین نام نداشته -سندی من پیدا نکردم-) پس رییس مظفر بزرگ دایی وی واقع میشده که اگه این طور بوده تمامی خرج و مخارج از زمان کودکی فایز تا زمانی که در کردوان میزیسته بر عهده ی رییس مظفر بزرگ بوده زیرا خورد و خوراک و پوشاک تمامی اقوام و مشایخ و اهالی روستا با رییس مظفر بزرگ بوده است و در نتیجه فایز نیز از روسا و خوانین و منتسبان به خوانین بوده و هم سفره ی شبانه روزی آنها بوده است چرا که با توجه به اسناد در حوالی قلعه زندگی میکرده و از تفنگچیان بنام بوده و در برخی از تهاجماتی که به روستا میشده از تفنگچیان نزدیک رییس مظفر در دفاع از روستا بوده است البته به همراه برادر و عموهایش ..چرا قصد داری فایز را از دیگر روسا جدا فرض کنی و وی را حق و باقی را ناحق بحساب آوری البته در رد این مطالب شما اسناد مکتوب زیادی را من جمع آوری کرده ام -روسای کردوان (اجداد خودمان کمک های زیاد و قابل توجهی به منطقه کرده اند از جمله تاسیس اولین مساجد شیعه و حوزه های درسی شیعه -نخواه که خرابشان کنی که ناموفق خواهی بود....فایز اولین مکتبی که در آن درس خوانده مسجد میدری بوده و بعد از آن در کردوان و نبوده که به مکتب خانه بردخون برود-فقط مدت کمی را در بردخون و آن هم در مجلس درس شیخ عبدالنبی حاضر شده که این هم بعد از مرگ شیخ محمد بن حسین بوده تا قبل از آن در روستا و مدتی اندک در نجف تلمذ کرده است-منطقه مان را بزرگ کن نه اینکه تو سرش می کوبی رییس(دفاعیات اگه هست با مدرک برام بفرست.. سایت و ایمیل گذاشتم برات عامو)--------------عبداله بن غلامحسین بن رییس حیدر خواهر زاده حاج عبدالعلی متشکر سلام برسون


دوستان
ساعت9:44---22 فروردين 1390
لطفا و موخذ و منبع را ذکر کنید

چون هرکسی از ظن خود شد یارمن
پاسخ:سلام دوست عزیز منبع اسنادومدارک موجود ونوه آن شاعر


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.